جدول جو
جدول جو

معنی حزب سازی - جستجوی لغت در جدول جو

حزب سازی
(حِ)
حزب بازی، گردآوری افرادی که از یک طبقۀ اقتصادی نباشند. رجوع به حزب بازی شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سبب سازی
تصویر سبب سازی
ساختن سبب، ایجاد وسیله، عمل سبب ساز
فرهنگ فارسی عمید
(حِ)
دسته بندی کردن بطور غیرطبیعی، گروه سازی برخلاف مصالح اکثریت
لغت نامه دهخدا
(حِ)
عمل حساب ساز. حساب ساختن. حساب تراشی
لغت نامه دهخدا
(سَ بَ)
عمل سبب ساز. وسیله سازی:
از سبب سازیش من سودائیم
وز سبب سوزیش سوفسطائیم.
مولوی.
در سبب سازیش سرگردان شدم
در سبب سوزیش هم حیران شدم.
مولوی.
رجوع به سبب شود
لغت نامه دهخدا
عمل قاب ساز
لغت نامه دهخدا
(رَ)
عمل رزم ساز. (فرهنگ فارسی معین). صفت رزم ساز. رزمجویی. رزمخواهی. جنگجویی. آمادۀ جنگ شدن. آغاز جنگ. رزم آغازیدن:
کسی خنجرش رزم سازی گرفت
همی در کفش مهره بازی گرفت.
اسدی.
و رسوم رزم سازی و مخالف گدازی و... در میان عالمیان باقی و پایدار ماند. (حبیب السیر چ سنگی جزء 4 از ج 3 ص 323)
لغت نامه دهخدا
تصویری از حزب بازی
تصویر حزب بازی
ایجاد و تشکیل حزب بمنظور استفاده های مادی: (او درین حزب بازیها وارد نیست)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حزب سیاسی
تصویر حزب سیاسی
با هماد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حلبی سازی
تصویر حلبی سازی
شغل و عمل حلبی ساز، دکان حلبی ساز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قاب سازی
تصویر قاب سازی
فروازی فرواز گری عمل و شغل قاب ساز، دکان قاب ساز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حساب سازی
تصویر حساب سازی
تنظیم کردن صورت حساب های غیرواقعی
فرهنگ فارسی معین
حساب تراشی، سندسازی
فرهنگ واژه مترادف متضاد